جدول جو
جدول جو

معنی کولاک زدن - جستجوی لغت در جدول جو

کولاک زدن(رَ دَ)
کولاک کردن. (فرهنگ فارسی معین). موج زدن. طوفان کردن و منقلب و متلاطم شدن امواج دریا:
شود ز چشم پرآبم هزار کشتی غرق
دمی که قلزم خوناب دل زند کولاک.
وحشی (از فرهنگ رشیدی).
و رجوع به کولاک کردن شود
لغت نامه دهخدا
کولاک زدن
کولاک کردن: شود چو چشم پر آبم هزار کشتی غرق دمی که قلزم خوناب دل زند کولاک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلک زدن
تصویر کلک زدن
حیله کردن، فریب دادن، حقّه زدن، فریفتن، نارو زدن، خدعه کردن، مکر کردن، تنبل ساختن، غدر داشتن، غدر اندیشیدن، غدر کردن، چپ رفتن، دستان آوردن، سالوسی کردن، نیرنگ ساختن، تبندیدن، اورندیدن، ترفند کردن، شید آوردن، کید آوردن، مکایدت کردن، پشت هم اندازی کردن، گربه شانه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوک زدن
تصویر کوک زدن
بخیه زدن، به هم دوختن پارچه با نخ و سوزن
فرهنگ فارسی عمید
(زَ / زِ گُ دَ)
کتک زدن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کتک زدن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
متلاطم شدن امواج دریا. (فرهنگ فارسی معین). منقلب و طوفانی شدن دریا یا هوا که با برف و سرما همراه باشد. و رجوع به کولاک زدن شود، در تداول عامه، معرکه کردن. کار بزرگی انجام دادن. (فرهنگ فارسی معین). عملی نمایان و شایان تحسین انجام دادن
لغت نامه دهخدا
(رَ گُگِ رِ تَ)
با تیر زدن به کلاغ، دو کلاغ زد. (فرهنگ فارسی معین) ، طعنه و تمسخرکردن. (فرهنگ فارسی معین). کلاغ گرفتن. کنایه از طعنه زدن و کردن. (آنندراج). و رجوع به کلاغ گرفتن شود
لغت نامه دهخدا
سرخه زدن به ناخن مالیدن لاک. یا لاک زدن ناخن. لاک را روی ناخن مالیدن، اندودن ناخن به لاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلک زدن
تصویر کلک زدن
تباهی کردن زن، حیله کردن، حقه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوک زدن
تصویر کوک زدن
بخیه زدن با دست درروی پارچه و جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوتک زدن
تصویر کوتک زدن
کتک زدن، تنبیه کردن کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن: (فنی را کتک سختی زدم) (یکی بود یکی نبود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاغ زدن
تصویر کلاغ زدن
با تیر زدن بکلاغ: (دو کلاغ زد)، طعنه و تمسخر کردن (کلاغ گرفتن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاک شدن
تصویر کلاک شدن
تهی شدن خالی شدن: (حاصل آن شب چنان بپا بودم (بیا سودم) کز همه مغز ها کلاک شدم)، (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار
کوهاک کردن متلاطم شدن امواج دریا، معرکه کردن کار بزرگی انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوک زدن
تصویر کوک زدن
((زَ دَ))
دوختن پارگی، بخیه زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کولاک کردن
تصویر کولاک کردن
((کَ دَ))
متلاطم شدن امواج دریا، هنگامه به پا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
Varnish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
vernir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
melak varnish
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
kupaka varnish
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
vernik sürmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
ニスを塗る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
上光
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
למרוח לכה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
바니시하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
envernizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
лак लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
verniciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
barnizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
vernissen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
покривати лаком
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
лакировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
lakierować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
lackieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
เคลือบเงา
دیکشنری فارسی به تایلندی